بهشت نیاز

متن مرتبط با «رازها و نیازها» در سایت بهشت نیاز نوشته شده است

دوباره برای بهداد

  • طی یک سری احساسات و عواطف و افکار، خواستم وبلاگ رو حذف کنم اما هرکار کردم نشد همش میزد نام کاربری درست نیست.امروز رفتم کلاس قرآن به یادت بودم. سومین جلسه که به یاد تو رفتم. کلاس که تموم شد استاد گفت یه لحظه صبر کنید الان میام. برگشتنی توی دستش یه جعبه کادوی دایره‌ای شکل بود و دادش به من. گفت: برای شماست. با تعجب گفتم: من؟؟؟ من که نه مسابقه‌ای شرکت کردم نه چیزی رو برنده شدم اصلا من همش یک ماهه میام یعنی پنج جلسه.... (بهداد یعنی پنج هفته‌س که نیستی پیش پدر و مادرت؟ خودت دعای صبر کن براشون)بهداد چقدر حس کردم اون دستها جای دستهای تو بود؛ انگار که کارم تایید شد که با یاد تو میرم کلاس. کادویی دادند نمیدونم به چه بهانه‌ای اسمم رو هم روش نوشته بود... فک کنم به خاطر نیمه شعبان بود. شاید هر کلاس دیگه‌ای شرکت کرده بودم این هدیه رو به من نمیدادن پس حتما یک دلیلی پشتش هست من دوست دارم فکر کنم کارم برای تو پسندیده شد. دعا کن ادامه داشته باشه این کلاس رفتن‌ها چون حال خودم رو هم خوب میکنه.خواستم اینجا رو حذف کنم ولی تا وقتی نشونه‌های تایید تو هست اینجا هم هست عزیز دل مادر!راستی بهداد نمیدونم چقدر امکانش هست اما اگر بچه‌های من رو دیدی بهشون سلام برسون. بگو مادرتون دلتنگتونه منتظره زودتر شما رو ببینه. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • نهج‌البلاغه امیرالمومنین

  • از صبح دلم خواست نهج‌البلاغه‌ی حضرت امیر المومنین صلوات‌الله علیه رو باز کنم ببینم چی میاد؟حکمت ۲۴:از سخنان امام (عليه السلام) استدعايى است که آن دعا را هنگامى تلاوت فرمود که پا را در رکاب گذاشت تا به سوى شام (براى خاموش کردن فتنه معاويه و شاميان گردنکش) برودبار الها! من از رنج و مشقّت اين سفر و بازگشت پراندوه از آن و مواجه شدن با منظره ناخوشايند در خانواده و مال و فرزند، به تو پناه مى برم. خداوندا! تو در سفر همراه مايى و براى بازماندگان ما در وطن، سرپرست و نگاهبانى، و جمع ميان اين دو را هيچ کس جز تو نمى تواند، زيرا آن کس که سرپرست بازماندگان است، همسفر نتواند بود، و آن کس که همسفر است جانشينى انسان را (در خانه و خانواده اش) نمى تواند برعهده گيرد (آرى! تنها تويى که قادر بر هر دو هستى)! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • یادداشت‌های یک ذهن شلوغ

  • اسمش روح‌الله بود. پسری در کوچه‌ی خانه‌ی پدری. عاشق و معشوق دختری به اسم مریم. در دانشگاه با هم آشنا شده بودند. مریم دختر یکی از همکاران پدرم بود؛ و پدرش مخالف با این ازدواج. روزی مادر روح‌الله که خانم مسنی بود به خانه‌ی ما آمد و وارد مذاکره با پدرم شد که شاید پدر مریم راضی به این وصلت شود. پدر من هم قول داد با پدر مریم صحبت کند که شاید راضی شود هرچند که امکانش را ضعیف می‌دانست.پدر مریم مخالفت خود را برای چندمین بار اعلام و تکرار کرد که بیکار است، که اخلاقیاتش را نمی‌پسندد... چند وقت بعد خبر آمد که مریم با یکی از همکاران پدرش ازدواج کرده. و حالا در یکی از شهرهای استان کردستان زندگی می‌کند. زندگی‌ای که چند بار تا پای طلاق رقت با وجود دختربچه‌ای که وارد زندگیشان کرده بودند.پدر و بعدها مادر روح‌الله با دنیا وداع کردند و روح‌الله تنها شد در خانه‌ای که هیچ‌کس در آن نبود جز خودش. بعد از چند وقت مجبور شد ازدواج کند خواهرهایش برایش دختری را نشان کردند که معلم بود و اتفاقا در مدرسه‌ای که زنِ برادر من هم در آن مشغول بود. امروز خبر داد که دخترش به دنیا آمده و به یاد مادر شوهرش اسمش را پریناز گذاشته.روح‌اللهِ عاشق پرسپولیس با ماشین هاچ‌بک و بیکار اما وارث ملک و املاک پدری هم ازدواج کرد و صاحب فرزند هم شد.اسمش مریم بود در کوچه‌ی روبرویی خانه‌ی پدری. خواستگاری اهل مسجدسلیمان داشت که کارش دقیق مشخص نبود. برخلاف میل خانواده‌اش ازدواج کرد. حالا دختری دارد شاید کلاس چهارم و پنجم. مریم هم چندین بار به قصد طلاق راهی خانه‌ی پدر شد اما هربار به دلیلی برگشت سر خانه و زندگی!اسمش فاطمه بود دختری که برادرم دوست داشت. اهل قم اما پدرم مانع شد. فاصله‌ی آشنا شدن من با او تا به هم خوردن ماجرا چند روزی بیشت, ...ادامه مطلب

  • سه جمله از امیرالمومنین

  • ثلاث کلمات من مولانا علی علیه‌السلام فی مناجاتسه جمله از سرور ما علی علیه‌السلام در مناجاتخدایا این عزت مرا بس است که بنده تو باشم و این افتخار برایم بس است که تو پروردگار منی تو چنانی که من خواهم مرا همچنان کن که تو خواهی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • فیلم دوزیست

  • داستان پسری به اسم عطا که با دوتا از دوستاش زندگی میکنه. به واسطه‌ی دوستش مهمونی براش میاد که داستان فیلم رو پیش میبره...خیلی منتظر بودم فیلم دوزیست رو ببینم. به خاطر بازیگرانی که داشت.‌ که البته بازی‌ها خوب بود اما واقعا نمیدونم فیلمنامه چرا انقدر بد بود؟ قصه‌ی خاصی نداشت؛ خیلی مبهم بود. انگار چندتا قطعه‌ رو نامرتب گذاشتی کنار هم یا مثلا از زندگی یک آدم فقط چندتا قسمتش رو بگی که هیچی ازش سر در نیاری. شخصیت‌ها هویت آنچنانی‌ای نداشتن، پردازش خوبی نشده بودن، و اصلا موضوع خیلی خاصی نداشت. گنگ بود.صداگذاری یا صدابرداریش (نمیدونم مربوط به کدومشون میشد) خوب نبود. فقط پایانش خوب بود. تقریبا غافلگیرکننده بود. هرچند در طول فیلم یک سری نشونه‌ها داده شد.خلاصه اون‌جوری که انتظار داشتم نبود. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • یادداشت (لولیتا) ولادیمیر ناباکوف

  • این کتاب _معروف‌ترین رمان نابوکوف و سومین رمان او_ در سال ۱۹۵۵ منتشر شده. ترجمه‌ی پدرام‌نیا در کشور افغانستان و بدون سانسور که البته من هرچی خوندم نمیدونم ترجمه‌ها و انتشارات دیگه که سانسور کردن کجاش رو سانسور کردن؟در پیشگفتار کتاب که از مترجم هست آورده شده که: " لولیتا اثری‌ست آهنگین و طنزآمیز و ناباکوف سوررئالیستی‌ست در رده‌ی گوگول، داستایوفسکی و کافکا قرار دارد" ص۹.داستان هامبرت که در نوجوانی عاشق دختری همسن خودش به اسم آنابل میشه که البته دوست‌داشتن دوطرفه هست؛ و در همون موقع آنابل می‌میره. و شاید همین باعث میشه بعدها که ازدواج میکنه خیلی با همسرش ارتباط برقرار نکنه و جدا بشن و بعد، از لولیتا دختر نوجوان دیگه‌ای (یادآور آنابل) خوشش بیاد....پیشگفتار مترجم میتونه کمک کنه در فهم بهتر کتاب مثل نکته‌ای که در بالا آورده شد یا مثلا تئوری نیمفت در ص۲۴ توضیح داده شده. در آخرِ کتاب هم یادداشتی از ناباکوف درباره‌ی رمان لولیتا آورده شده که خوندنش میتونه جالب باشه البته بعد از به پایان رسوندن رمان، خونده بشه بهتره. شیوه‌ی نوشتن کتاب که شبیه خاطره‌نویسی هست جالب بود. فقط کمی توصیف‌هاش زیادی نشون میده و حوصله‌سربر؛ اما برای یادگیری کسانی که می‌خوان نوشتن رو جدی‌تر دنبال کنن میتونه مناسب باشه؛ چون هم دایره لغات رو افزایش میده، هم با عبارات و راه‌های مختلف برای نوشتنِ بهتر کمک‌کننده باشه.همونطور که توی پیشگفتار آورده شده این کتاب رو نباید به این تصور که چون موضوعش درباره‌ی به اصطلاح بچه‌بازی هست و مثلا پر از تصویرهای جنسی هست خوند؛ چیزی که سال‌ها پیش من در مورد این کتاب فکر می‌کردم و هرموقع یادش میافتم خنده‌م می‌گیره. و حالا که خوندمش اصلا نمیتونستم تصورش رو بکنم که چندین برابر نسبت به او, ...ادامه مطلب

  • صبر و دعوت به صبر

  • ای اهل ایمان! (در برابر حوادث) شکیبایی کنید، و دیگران را هم به شکیبایی وادارید، و با یکدیگر (چه در حال آسایش چه در بلا و گرفتاری) پیوند و ارتباط برقرار کنید و از خدا پروا نمایید تا (بر موانع راه سعادت) پیروز شوید ۲۰۰. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دعای چهل و نهم

  • ای خدای من! تو مرا هدایت فرمودی، باز غفلت کردم، و به لهو و لعب پرداختمتو مرا پند و اندرز دادی، و من از سخت‌دلی پند نپذیرفتم،تو با من بخشش و نیکویی‌ها کردی، و باز نافرمانی کردمسپس شناساندی به من، از بازگشتت به عفو و بخشش، باز از تو آمرزش طلبیدم از لغزش خود به توبه بازگشتم، دیگر بار به سوی گناه و نافرمانی بازگشتم، باز هم تو به کرمت پرده‌پوشی کردی، پس باری ای خدای، تو را حمد و ستایش می‌کنم. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • اینجوری

  • انگار کسی دستشو از گلوم میبره پایین و هرچی که توی بدنمه از ریشه میکّنه. قلب و ریه و معده و... اینجوری دلم برات پر میزنهانگار جونم داره بالا میاد، نفسم تنگ میشه، قلبم می‌گیره، بغض می‌کنم از اینکه نیستی...اینجوری دلم برات تنگ شدهو تمام.گفتم دلم برایت تنگ استگفت ملالی نیست گفتم ندیدنت رفتن حیات استگفت خیالی نیستگفتم تا چه حد بی‌تفاوت؟گفت هیچ باکی نیست  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • عنوان ندارد

  •  چن وقته مدام میاد توی ذهنم. یه همکلاسی داشت نابینا یا بهتره بگم روشن‌دل که به گمونم اهل کامیاران بود. سوالی که روی ذهنم داره رژه میره و سردرد گرفتم به خاطرش اینه که اسمش چی بود؟ مدام این سوال میاد تو, ...ادامه مطلب

  • دو زن

  • گفته بودم چن وقتی بود به وضعیت زن در شرایطی که شوهرش رو نداره به هر دلیلی فکر می‌کردم که برخوردم به اون مصاحبه چیستا یثربی که توی برنامه آبان دیدم. و حالا دیدن فیلم دو زن از تهمینه میلانی. راستش نیمه , ...ادامه مطلب

  • چرخه‌ی فکر و اتفاق

  • دیروز یاد یه صحنه‌ای توی بچگیام افتادم که طبیعتا دخترعمه‌م هم توش بود. درمورد اینکه توی تابستون روزها بلند و شبها کوتاهه و توی زمستون برعکس. حرف میزدیم و شوهرعمه‌م که معلمه برامون توضیح میداد اونم توی, ...ادامه مطلب

  • دو پاپ

  • دو روز پیش فیلم "دو پاپ" رو دیدم  فیلم خیلی خوبی بود از نظر بازی بازیگران و موضوع و دیالوگها. هرچند شاید یه فیلم تبلیغی برای مسیحیت و کاتولیک محسوب بشه که فکر کنم شیوه‌ی خوبی برای تبلیغ دین باشه. دو ن, ...ادامه مطلب

  • به یک روانکاو نیاز داریم

  • - چته تو - راستش بعضی وقتها انقدر خسته و افسرده میشم که خودمم می‌مونم تو کار خودم- خب به نظر خودت دلیلش چی میتونه باشه؟- دلیلش رو کامل میدونم ولی گاهی خودم رو به بی‌خیالی میزنم ولی این باعث میشه تاثیر, ...ادامه مطلب

  • به یک روانکاو نیاز داریم ۲

  • - یادته گفتی مالیخولیایی شدی؟- آره یادمه- خواستم تایید کنم. مدام خواب میبینم یه جایی میبینمش و همون حس خوشحالی و استرس همزمان، که کسی از حضورش مطلع نشه. وقت بیداری هم که اونجوری میشم که گفتم. - بازم خ, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها