اسمش روحالله بود. پسری در کوچهی خانهی پدری. عاشق و معشوق دختری به اسم مریم. در دانشگاه با هم آشنا شده بودند. مریم دختر یکی از همکاران پدرم بود؛ و پدرش مخالف با این ازدواج. روزی مادر روحالله که خانم مسنی بود به خانهی ما آمد و وارد مذاکره با پدرم شد که شاید پدر مریم راضی به این وصلت شود. پدر من هم قول داد با پدر مریم صحبت کند که شاید راضی شود هرچند که امکانش را ضعیف میدانست.پدر مریم مخالفت خود را برای چندمین بار اعلام و تکرار کرد که بیکار است، که اخلاقیاتش را نمیپسندد... چند وقت بعد خبر آمد که مریم با یکی از همکاران پدرش ازدواج کرده. و حالا در یکی از شهرهای استان کردستان زندگی میکند. زندگیای که چند بار تا پای طلاق رقت با وجود دختربچهای که وارد زندگیشان کرده بودند.پدر و بعدها مادر روحالله با دنیا وداع کردند و روحالله تنها شد در خانهای که هیچکس در آن نبود جز خودش. بعد از چند وقت مجبور شد ازدواج کند خواهرهایش برایش دختری را نشان کردند که معلم بود و اتفاقا در مدرسهای که زنِ برادر من هم در آن مشغول بود. امروز خبر داد که دخترش به دنیا آمده و به یاد مادر شوهرش اسمش را پریناز گذاشته.روحاللهِ عاشق پرسپولیس با ماشین هاچبک و بیکار اما وارث ملک و املاک پدری هم ازدواج کرد و صاحب فرزند هم شد.اسمش مریم بود در کوچهی روبرویی خانهی پدری. خواستگاری اهل مسجدسلیمان داشت که کارش دقیق مشخص نبود. برخلاف میل خانوادهاش ازدواج کرد. حالا دختری دارد شاید کلاس چهارم و پنجم. مریم هم چندین بار به قصد طلاق راهی خانهی پدر شد اما هربار به دلیلی برگشت سر خانه و زندگی!اسمش فاطمه بود دختری که برادرم دوست داشت. اهل قم اما پدرم مانع شد. فاصلهی آشنا شدن من با او تا به هم خوردن ماجرا چند روزی بیشت, ...ادامه مطلب
خدا افشای بدیهای دیگران را دوست ندارد، جز برای کسی که مورد ستم قرار گرفته است (که بر ستمدیده برای دفع ستم، افشای بدیهای ستمکار جایز است)، و خدا شنوا و داناست. بخوانید, ...ادامه مطلب
فرشته مامان محمد امین با خنده در مورد محمدامین گفت: محمدامین بهم گفت مامان من با یسنا مسابقه دو بازی کردم ولی من دلم میخواست مسابقه سه بازی کنم:))) تا چندین ثانیه صدای خندههای بلند در هوا معلق بود. ا, ...ادامه مطلب
فرق هست بین تنها بودن و حس تنهایی. من تا چند مدت قبل احساس تنهایی داشتم چون کسی رو از نظر روحی به خودم نزدیک نمیدیدم اما الان تنها هم هستم؛ یعنی حس تنهایی به خودِ تنهایی منجر شده. خیلی با کسی ارتباط ن, ...ادامه مطلب
برنده نوبل ادبیات ۱۹۷۲ همونطور که از عنوان کتاب مشخصه، داستان دربارهی عقاید یک دلقک به نام هانس شنیِر هست. داستان از طریق اول شخص روایت میشه یعنی هانس که به انسانیت و رفتار انسانی معتقده و با افراد م, ...ادامه مطلب
این کتاب گزیدهی داستانهای کافکا هست. عنوان دقیق این کتاب، مسخ و داستانهای دیگر نام داره. نوشته فرانتس کافکا و ترجمهی علیاصغر حداد. شامل داستانهای مسخ، در سرزمین محکومان، گزارشی به فرهنگستان، هنر, ...ادامه مطلب
1393.12.5 سه شنبه ساعت13 1396.07.1 شنبه ساعت15 دو تاریخی که رهایی بخشه از یک طرف و شروع و ادامه ی راه از طرف دیگه الهی مسیر همه بخیر ختم بشه , ...ادامه مطلب
"وقتی که هنوز تو را نشناخته بودم کمتر احساس تنهایی می کردم" ژان پل سارتر,احساس تنهایی,احساس تنهایی در زنان,احساس تنهایی میکنم,احساس تنهایی در نوجوانان,احساس تنهایی چیست,احساس تنهایی شدید,احساس تنهایی من,احساس تنهایی روانشناسی,احساس تنهایی افسانه,احساس تنهایی در سالمندان ...ادامه مطلب
منتظرت هستم مسیح من اما تا نفسی هست بیا تا زنده ام .. امروز را به خاطر سپرده ام .................................... صدای پسر بچه ها که در گوشم میپیچد به سرعت نور از دالان زمان مرا میبرد به آن روزها که تو کودکی شیرین و زیبا بودی و چقدر خوب بود روزگار کودکی تو را به وسعت زمان دوست دارم همدم کودکیهای من ,گذشته,گذشته استمراری,گذشته کامل,گذشته teach,گذشته think,گذشته کامل استمراری,گذشته ساده,گذشته fall,گذشته ها گذشته,گذشته send ...ادامه مطلب