همونطور که از عنوان کتاب مشخصه، داستان دربارهی عقاید یک دلقک به نام هانس شنیِر هست. داستان از طریق اول شخص روایت میشه یعنی هانس که به انسانیت و رفتار انسانی معتقده و با افراد مذهبی و کاتولیک که فقط طبق همون چارچوب به دنیا نگاه میکنند مقابله میکنه.
داستان از جایی شروع میشه که هانس بیپول و زخمی شده و نامزدش ماری او رو رها کرده برا همین افسردگی و سردردش بیشتر شده. به گفته خودش تنها مشروب و ماری میتونن حالش رو خوب کنن که اولی موقت و دومی دائم. رفتن ماری به خاطر اختلافات بر سر اصول دینی که به نوع ازدواج مربوط میشه که باعث شده برای ماری ترس و واهمهی ماوراءالطبیعه ایجاد بشه و دغدغهی رعایت "اصول" براش پررنگ بشه.
هانس در این شرایط بیپولی و تنهایی گذشته و حالش رو تعریف میکنه و در خلال اون عقاید خودش رو بیان میکنه.
چیزی که برام جالب بود گفتوگوهای بین هانس که خودش رو کافر میدونه و معتقدان به کاتولیک . بعضی جاها حتی در حاشیه و غیر مستقیم یه سری مسائل تکراری مطرح میشه که ذهن وسواس من رو وادار میکرد خوندن رو قطع کنم و به مسئلهای که بهش برمیخوردم جواب بدم. مثلا فرق بین علت و دلیل؛ که تا اونجا که یادمه علت به طبیعت و مسائل فیزیکی مربوط میشه و به معلول ربط داره یعنی باید علت باشه تا معلول مورد نظر به وجود بیاد پس بحث وجود هم هست توی علت. اما دلیل به ذهن و معرفت ربط پیدا میکنه و اینکه در مورد اثبات کردن یه قضیه به کار میره اینکه فلان مسئله و قضیه درسته یا غلط.
یکی دیگه از اون مسائل که برام سوال شد ازدواج و طلاق از نظر مسیحیت کاتولیک بود. هانس با اینکه کافر بود به تک همسری اعتقاد داشت و بابت این موضوع گاهی از جانب کاتولیکها که معتقد به تک همسری هستن مورد تمسخر قرار میگیره. اینجاش برام سوال بود و هرچقد دقت کردم متوجه نشدم آیا من اشتباه متوجه شدم یا واقعا داستان همین بود؟
این عقاید و بحث کردن دربارهشون و نوع نگاه راوی برام جالب بود. هانس از یه خانواده بورژوا و پروتستان هست. اما خودش بیدین. پروتستان ثروتمند نشون داده شده و در مقابلش کلیسا و کاتولیک نفوذ و قدرت بیشتری دارند از نظر سیاسی. و نامزدش ماری که کاتولیک هست جذب گروه کاتولیکها میشه که کاملا احساس میشه نفوذ و وجههی قدرتمندی دارند... این تقابل آشکار بود. هانس به عنوان یک هنرمند که نگاه انسانی داره کاملا مخالف با جامعهی اطرافش هست و مخالفت خودش رو در رفتار و گفتههاش نشون میده؛ چه در مقابل رفتار پدر مادرش که در عین داشتن ثروت خسیس هستن و چه در مقابل جماعت کاتولیک و رفتار آدمایی که تحت تاثیر این اعتقاد و مذهب قرار داره.
فکر میکنم باید دید این کتاب در چه زمانی از تاریخ آلمان نوشته شده و بعد دربارهش نظر دارد. چون از جنگ و هیتلر و نازیها و حزب ناسیونال سوسیالیست و ... به کرات بحث شده...
هنرمند و زن بهترین وسیله برای استثمارند... (130).
#هاینریش_بل، عقاید یک دلقک، محمد اسماعیلزاده، نشر چشمه، چاپ پنجاهم1397.
بهشت نیاز...برچسب : نویسنده : ebeheshteniaz3 بازدید : 117