- کجایی؟
- من اینجام. چیزی شده؟
- نه فقط سرم درد میکنه از ظهر تا حالا. نمیدونم علتش میگرنه یا گردندرد. گاهی اینجور میشم نصف سرم درد میگیره از چشم تا شقیقه. چشمام انگار از حدقه میخواد دراد. بعضی وقتها انقدر شدید میشه حالت تهوع میگیرم
- به جای حرف زدن سرتو با یه شال محکم ببند جوری که چشماتو بپوشونه و توی اتاق تاریک دراز بکش
- همین کارو کردم. وقتی دلم میخواد بخونم و حالم اینطور میشه کلافه میشم
- به هیچ چی فکر نکن. چشماتو بستی و آروم استراحت کن
- به نظرت میشه به هیچی فکر نکنم؟ به سرم و چشمم فکر میکنم. به دیدار اول، دوم، سوم، چهارم. صدای خانم همسایه پایینی با بچههاش روی اعصابمه. تصویر دختر کوچولوش میاد توی ذهنم. تصویر پشت تصویر. تصویر خوابهایی که دیدم. آخ دندونم عجب سردردیه که نیمه راست سرم درد میکنه دندون و فک و چشم و پیشونی و شقیقه و جمجمه.
- آروم استراحت کن. فردا با حال خوب بیدار میشی. عجب دنیایی داری؟ اطرافت خلوته ولی ذهنت پر از شلوغی و رفت و آمد
- تنهاییِ دنیای واقعی، دنیای درون رو پر ازدحام میکنه
بهشت نیاز...
برچسب : نویسنده : ebeheshteniaz3 بازدید : 126