خاطره... چیزی که جایگاه آدما رو توی دلت مشخص میکنه. هرچقدر با کسی خاطرهی بیشتری داشته باشی، اون شخص میشه ساکن روح و دلت. حالا میخواد خاطرهی خوب باشه یا بد. برای من هم همینطوره.
برای منی که همهی احساس و حافظهم یکجا مونده و فریز شده توی مدت زمان دو سال و ۹ماه و ۲۲ روز. این مدت پره از خاطرات تلخ و شیرینی که تک تک تاریخها و زمانها و مکانهاش یادمه. و اصرار دارم که تک تک سالگردهای اتفاقات خوب و بدش یادم بمونه.
و آخرین خاطرهی بدش فردا روزی بود...
با عرض پوزش از آذرماهیها، نمیدونم چرا از ماههای سال هیچوقت به آذرماه علاقهای نداشتم. الان که داشتم به معنیش فکر میکردم شاید به خاطر معناش باشه... فکره دیگه میاد توی ذهن و باید نوشت که از دستش خلاص شد...
این روزها با داستایوفسکی روزگار میگذرونم خیلی خوبه:)) مناسب حال این روزهای منه...
بهشت نیاز...برچسب : نویسنده : ebeheshteniaz3 بازدید : 134