شاید برای خیلی از شما هم پیش اومده باشه که با خودتون بگید: آدمها از نزدیک با تصورات ما فرق دارن... وقتی از دور میبینیمشون خیلی خوب و عالی هستن ولی همینکه چند قدم نزدیک میشیم و وارد دنیاشون میشیم کم کم نقاط تاریک آشکار میشن و چیزی متفاوت میبینیم که با ذهنیات ما فرق داره. اینه که ترجیح میدیم از راه دور نظارهگرشون باشیم و همیشه یه فاصله رو رعایت کنیم. اگه همین یه نکته رو در نظر داشته باشیم هیچ وقت به خوشیهای دیگران غبطه نمیخوریم و از حال شاید بد خودمون هم نگران نمیشیم. بد و خوب همیشه برای همه هست ولی آدما عادت دارن خوبیهاشون رو ظاهر کنن و ما گاهی به آدمای سطحیای بدل میشیم که فقط به رویهی زندگی دیگران توجه میکنیم
تمرکزمون روی حذف بدیها و پررنگ کردن خوبیهامون باشه اونوقته که انقدر اعتماد به نفس داریم که که چشممون به دیگران نباشه.
اما...
اما گاهی یه آدمایی توی زندگی سر و کلهشون پیدا میشه که ظاهر و باطن، و دور و نزدیکشون یه رنگه و دنیا دنیا حرف دارن که ازشون یاد بگیری و کامل بشی. اگه یه روزی همچین کسی توی زندگی شما پیدا شد بچسبید بهش رهاش نکنید که اگه رها کردید تا آخر عمر پشیمون میشید...
دوستت دارم ای کسی که یک رنگ بودی و پرمغز و من قدرتو ندونستم... همیشه حالت خوب باشه هرجایی که هستی. و از خدا معذرت میخوام که این نعمتو به من داد و من دستمو پس کشیدم وسط راه...
دستام هنوز احساس خالی بودن دارن و اصلا کل فضای زندگیم یه فضا و جای خالی هست برای همیشه چون موجودی قدرت پرکردنشو نداره...
بهشت نیاز...برچسب : نویسنده : ebeheshteniaz3 بازدید : 135