کتاب دو بخشه که بخش اولش دربارهی سارتر و سبکش هست که از مقالهی کیت گور گرفته شده به نام: سارتر: تهوع و مگسها. که من این بخش رو بیشتر خوشم اومد و ۵۰ صفحهی اولش رو با میل خوندم و لذت بردم. اما متاسفانه هر کاری کردم بیشتر ۴۰ صفحه از رمان رو نتونستم بخونم. ولی همین قدر هم که خوندم میشد سبک سارتر رو متوجه شد.
داستان دربارهی فردی به اسم روکانتن هست که شخصی منزویه و سعی میکنه به واسطه نوشتن از واقعیت پیرامونش فاصله بگیره و غرق خیال بشه. چیزی که منزویش کرده توجه به وجوده؛ وجود از نظر مادی و روابطی که با دیگران داره. و از نوع روابط و اندیشیدن دیگران حالت تهوع گرفته. و تنها چیزی که حالت تهوع او رو از بین میبره موسیقیه. این شرایط باعث میشه که منزوی بشه و به نوشتن مشغول بشه که شاید معنایی به این زندگی که از نظرش بیمعناست بده. این نکته آخر دقیقا اگزیستانسیالیستیه که معتقده زندگی بیمعناست و انسان باید خودش برای زندگیش معنا بسازه. و طبق این دیدگاه انسان دچار تنهایی، انزوا، ناامیدی و یاس، تشویش و دلهره، حزن و اندوه و پوچی و بدبینی میشه.
علاوه بر این، فلسفهی خودِ سارتر هم توی داستان مشخصه. مثل بحث آزاد بودن یا نبودن انسان که شبیه بحث جبر و اختیار ه. سارتر میگه انسان محکوم به آزادیه!.
از نظر مدل نوشتن شبیه مرد معلق سال بلو بود. دفترچه خاطرات یک شخص رو به داستان تبدیل میکنه. و به چیزهایی که از نظر دیگران عادیه و از کنارش میگذرند خیلی ریز میپردازه انقدر که در خواننده هم حالت تهوع ایجاد میکنه.
قسمت مقاله دربارهی امر واقعی و خیالی مطالب خیلی قشنگی داره که خوندنش ضرر نداره.
بهشت نیاز...
برچسب : نویسنده : ebeheshteniaz3 بازدید : 119