سوال اولش این بود که تعریف عشق چیه؟
سوال دومش این بود که چه چیزی باعث میشه یه رابطه عاشقانه به آخرش برسه؟ یا چی باعث میشه که دیگه عشق و علاقهی اولیه باقی نمونه؟
سوال بعدی اینکه نشونهی اینکه دیگه رابطه عاشقانه نیست چیه؟
اولین چیزی که توی تعریف عشق به ذهن خیلیها میرسه اینه که حس دوست داشتن خیلی زیاد نسبت به یه نفر. و من یه چیز دیگه بهش اضافه میکنم اینکه انقدر عاشق باشی که به مرحلهی تغییر برسی. یعنی شکل و بوی معشوق رو بگیری.
اما چی میشه که این عشق و علاقه به پایان میرسه؟ خب بدیهیترین پاسخ اینه که اصلا دوست داشتنی در کار نبوده و صرفا توهمش وجود داشته. دوم اینکه تکراری شدن و دچار روزمرگی شدنه. هرچیزی وقتی تکراری بشه خستهکننده میشه. سوم اینکه وقتی از اول دلیلی برای دوست داشتن وجود نداشته باشه و از اول همینجوری وارد یه رابطه بشی از سر تنهایی یا از سر اینکه دلت بخواد چیزی رو تجربه کنی خب بالاخره یه روزی خراب میشه.
راه اینکه به آخرش نرسه اول اینکه با فکر و عقل عاشق بشیم. بعد هم اینکه به رابطه عمق بدیم و مانع تکراری شدن بشیم.
به نظرم اگه بشه وقتی پول و مقام و زیبایی رو نادیده گرفت و اونوقت عاشق نوع تفکر و شخصیت یک آدم بشیم یعنی اینکه عشق میتونه دووم داشته باشه اما در دل.
این شرایط در صورتی میتونه در واقعیت هم تداوم داشته باشه که ضروریاتی که باعث بقا توی واقعیت میشن وجود داشته باشه و حداقل شرایط یک زندگی، موجود باشه. گذشته از این گاهی جبر جامعه همه چیز رو به هم میزنه و اون عشق تنها در دل باقی میمونه و روز به روز رشد میکنه. درسته که اون رابطه به جدایی میرسه اما وقتی عاشق رنگ و بوی معشوق رو گرفت مرهمی میشه روی زخم جدایی عاشقِ معشوق.
نشونهی از بین رفتن عشق توی یه رابطه اینه که اون یکی شدنه از بین بره و دیگه عاشق و معشوق رنگ و بو و شکل هم رو نداشته باشن.
در کل، وقتی سوال از نشونهی از بین رفتن یه رابطه میشه باید سراغ "تعریف" بریم. وقتی تعریف عشق میشه یکرنگ شدن پس نشونهی از بین رفتنش هم میشه از بین رفتن اون یکرنگ شدن. حالا وقتی سوال میشه چطور ("چگونه") یه رابطه عاشقانه به آخر میرسه؟ باید بریم سراغ دلایل و علل مسئله. یعنی چون یه رابطه از اول بدون فکر و منطق بوده و در ادامه دچار تکرار شده میرسیم به تهِ یه رابطه.
بهشت نیاز...برچسب : نویسنده : ebeheshteniaz3 بازدید : 137