جاودانگی

ساخت وبلاگ
 

بخش سوم: جنگ

حرکت به نشانه تمایل به جاودانگی

نخستین عشق بتینا، عشق به برادرش کلمانس بود، که در آینده یک شاعر بزرگ رمانتیک می شد، بعدا همانطور که می دانیم عاشق گوته شد، بتهوون را می پرستید، به شوهرش آخیم فون آرنیم، که او نیز شاعر بزرگی بود عشق می ورزید. بعد دیوانه ی کنت هرمن فوت پوکر موسکایو شد، که شاعر نبود بلکه کتاب می نوشت ( اتفاقا مکاتبات یک کودک با گوته به شخص او تقدیم شد )، و وقتی که پنجاه ساله شد، نسبت به دو مرد جوان، فیلیپ ناتوسیوس و ژولیوس دورینگ که کتاب نمی نوشتند، بلکه با او نامه رد و بدل می کردند ( قسمتهایی از آنها را خودش، منتشر کرد)  احساسات مادرانه_شهوی پیدا کرده بود، کارل مارکس را وادار کرده بود تا، عصرها در گردشهای طولانی، که مارکس به دیدار نامزدش جنی می رفت، همراه او باشد ( مارکس دلش نمی خواست پیش او برود و ترجیح می داد با جنی باشد نه با بتینا؛ اما حتی مردی که می توانست جهان را زیر و رو کند قادر نبود در برابر زنی که با گوته روابط دوستانه داشت مقاومت کند) ....... او شخصا هرگز آخرین مردی را که می پرستید ملاقات نکرد: سناتور پتوفی، شاعر مجار که در بیست و شش سالگی به عنوان سرباز در قیام 1848 از بین رفت. او نه تنها جهان را با یک شاعر بزرگ آشنا کرد ( او را خدای خورشید نامید)  بلکه همراه با شاعر توجه عموم را به سرزمین وی نیز، که اروپا عملا چیزی در آن باره نمی دانست، جلب کرد. اگر به یاد داشته باشید که روشنفکران مجار که در سال1956 علیه امپراتوری روسیه قیام کردند و الهام بخش نخستین انقلاب ضداستالینی بودند که خود را به نام این شاعر " گروه متوفی " می نامیدند، درخواهید یافت که بتینا با عشقهایش در سراسر حرکت طولانی تاریخ اروپا حضور داشته و از قرن هیجدهم تا میانه قرن ما تداوم یافته است. بتینای شجاع و سرسخت: پری تاریخ، کاهنه ی تاریخ. من حق دارم او را کاهنه ی تاریخ بنامم، زیرا از نظر بتینا تاریخ به معنای ( تمام دوستانش این استعاره را به کار می بردند)  تجسم خداوند بود (212،213).

بهشت نیاز...
ما را در سایت بهشت نیاز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebeheshteniaz3 بازدید : 142 تاريخ : شنبه 7 بهمن 1396 ساعت: 3:30