همیشه نسبت به چند بحث در مورد ائمه علیهمالسلام احساس شرم و احساس دین میکردم. دربارهی امام جعفربنمحمدالصادق علیهالسلام فداش بشم، و حضرت زهرا سلامالله علیها و شاید امام سجاد علیهالسلام _که این مورد رو فعلا یادم نمیاد_ . چرا؟ چون شاید وقتی در این زمینهها وارد گفتگو میشدم شنوندهی بحث بودم و طرفِ گفتگو چیزی میگفت و من هم که اطلاع درستی نداشتم چیزی برای گفتن نداشتم یا اشتباها مطلبی دیگر رو میگفتم اما بعدها پاسخش رو پیدا میکردم ولی دیگه اون آدمها نبودن که جواب رو بهشون بدم که هم مطلع بشن هم تهمتی که به معصوم زده شده رفع بشه.امشب که شب شهادت امام جعفر صادق صلواتالله علیه هست یاد اون بحث افتادم. روزی دربارهی لباس پوشیدن و مدل زندگی بحث شد من گفتم: "از امام صادق علیهالسلام میپرسن چرا خوب میپوشی و بالاخره سطح زندگیت خوبه؟ امام علی که لباس زبر میپوشید چرا شما اینجور نیستین؟ حضرت جواب دادن که ساده زیستی برای مردم عادی اشکال نداره و اینکه وقتی همه مردم وضعیت مالیشون خوبه اشکالی نداره و حاکمان هستن که باید رعایت کنن." من اینارو گفتم و طرف مقابل گفت: "وایسا وایسا این یه توجیهه برای حاکمانی که بعدش غیر حاکم میشن و یه جوری مسئولینی که پولدارن و میتونن زندگی مرفهی داشته باشن. یعنی یه نفر ۴ سال حاکمه رعایت میکنه سادهزیستی داره اما بعدش میتونه راحت زندگی کنه". من حرفشو قبول نکردم اما چون آدم باسوادی بود و محترم برای من، چیزی نگفتم. این عذاب وجدان همیشه با من بود که حدیث و روایت رو اشتباه گفته بودم و اینکه حرفی برای جواب نداشتم.این مسئله رو گوشهی ذهنم نگهش داشتم که سر فرصتی جواب درستش رو پیدا کنم با ذکر منبع بنویسم:"شخصى به امام صادق علیه السّلام اعتراض کرد که شـمـا کـه از سـاده پ, ...ادامه مطلب