دوباره برای بهداد

ساخت وبلاگ

طی یک سری احساسات و عواطف و افکار، خواستم وبلاگ رو حذف کنم اما هرکار کردم نشد همش میزد نام کاربری درست نیست.

امروز رفتم کلاس قرآن به یادت بودم. سومین جلسه که به یاد تو رفتم. کلاس که تموم شد استاد گفت یه لحظه صبر کنید الان میام. برگشتنی توی دستش یه جعبه کادوی دایره‌ای شکل بود و دادش به من. گفت: برای شماست. با تعجب گفتم: من؟؟؟ من که نه مسابقه‌ای شرکت کردم نه چیزی رو برنده شدم اصلا من همش یک ماهه میام یعنی پنج جلسه.... (بهداد یعنی پنج هفته‌س که نیستی پیش پدر و مادرت؟ خودت دعای صبر کن براشون)

بهداد چقدر حس کردم اون دستها جای دستهای تو بود؛ انگار که کارم تایید شد که با یاد تو میرم کلاس. کادویی دادند نمیدونم به چه بهانه‌ای اسمم رو هم روش نوشته بود... فک کنم به خاطر نیمه شعبان بود. شاید هر کلاس دیگه‌ای شرکت کرده بودم این هدیه رو به من نمیدادن پس حتما یک دلیلی پشتش هست من دوست دارم فکر کنم کارم برای تو پسندیده شد. دعا کن ادامه داشته باشه این کلاس رفتن‌ها چون حال خودم رو هم خوب میکنه.

خواستم اینجا رو حذف کنم ولی تا وقتی نشونه‌های تایید تو هست اینجا هم هست عزیز دل مادر!

راستی بهداد نمیدونم چقدر امکانش هست اما اگر بچه‌های من رو دیدی بهشون سلام برسون. بگو مادرتون دلتنگتونه منتظره زودتر شما رو ببینه.

بهشت نیاز...
ما را در سایت بهشت نیاز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebeheshteniaz3 بازدید : 13 تاريخ : پنجشنبه 13 ارديبهشت 1403 ساعت: 17:15